معنی نیم خام - جستجوی لغت در جدول جو

نیم خام

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیم تاج — تصویر نیم تاج

تاج کوچک مرصع، جقه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیم راه — تصویر نیم راه

وسط راه، میانۀ راه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیل فام — تصویر نیل فام

کبودرنگ، به رنگ نیل، نیلگون

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیم گرم — تصویر نیم گرم

آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیم دار — تصویر نیم دار

لباسی که مدتی بر تن کرده باشند، کارکرده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیک نام — تصویر نیک نام

کسی که نامش به نیکویی برده شود، خوش نام

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیم خیز — تصویر نیم خیز

ویژگی آنکه یا آنچه بر روی زمین به طور خمیده حرکت می کند، حالت بین نشسته و برخاسته، خیز کوتاه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نیم جان — تصویر نیم جان

بی رمق، نیم بسمل

فرهنگ فارسی عمید

(مِ)

نقرۀ غیر مسکوک:
دیوانه شدی که می ندانی
از نقره و سیم خام زیبق.
ناصرخسرو.
تدبیر فلک داشتن شاه شمس ملک
چون زر پخته از دل چون سیم خام توست.
سوزنی.
رجوع به سیم شود

لغت نامه دهخدا

(چَ مِ)

کنایه از رودۀ خام که چلۀ کمان از آن سازند. (آنندراج). روده ای که از آن زه کمان سازند. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

نیمه خام

(مَ / مِ)

نیم خام. رجوع به نیم خام شود

لغت نامه دهخدا

(خُ)

گلدان. گلدان سفالین. اصیص، تغار. (یادداشت مؤلف) : الاصیص، نیم خم که در او شاهسپرم کارند. (السامی) (یادداشت مؤلف)

لغت نامه دهخدا

تصویری از نیم خواب — تصویر نیم خواب

نیم خواب

آنکه در حالت چرت است غنوده: (لا تاخذه سنه و لا نوم نگیرد وی را نه نیم خواب و نه خواب)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم کار — تصویر نیم کار

کاری که نصف آن را انجام داده باشند، مزدور کارگر: (خوش بود جان و جان من خوشتر خاصه چون هست نیم کار است) (کمال اسماعیل. دیوان. چا. هند. 189)، زارعی که بموجب عقد مزارعه نیمی از شاگرد محصول زمین دیم را میگیرد، شاگرد، هر چیز ناتمام

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فیلم خام — تصویر فیلم خام

فیلم خام

نگار گیر خام

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم دار — تصویر نیم دار

کار کرده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم راه — تصویر نیم راه

وسط راه میانه راه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم خند — تصویر نیم خند

نیم خنده

فرهنگ لغت هوشیار

مردی که بنصف عمر رسیده، نصف سال (6 ماه) سمستر. توضیح این اصطلاح در دانشگاهها در مورد نصف سال تحصیلی بکار میرود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم زال — تصویر نیم زال

زنی که بنصف عمر رسیده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم ماه — تصویر نیم ماه

حالت تربیع

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیمه شام — تصویر نیمه شام

نیمه شام

وسط شب نصف شب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیل فام — تصویر نیل فام

برنگ نیل کبود نیلگون

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم خیز — تصویر نیم خیز

برخاستن از روی زمین نه بکمال بنحوی که بدن خمیده نماید: (... نیم خیز بلند شد)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم بال — تصویر نیم بال

یا نیم بالان، جمع نیم بال

فرهنگ لغت هوشیار

نیماتاج تاج پارسی است تاج کوچک مرصع بجواهر جقه، تاجی که از دیبای مرسع بجواهر سازند و بر سر عروس گذارند: (جامه ای دارد زلعل و نیم تاجی از لباب عقل و دانش بر دو شد تا ایمن از وی نغنوی (حافظ. 3678 در وصف دختر رز)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم جان — تصویر نیم جان

فرسوده، خسته، جان به لب رسیده، نیم جان شدن

فرهنگ لغت هوشیار

نیم خایه

تخم مرغ، نیمکره، گنبد، آسمان ظاهر که نصف آسمان متوهم است. یا سقف نیم خایه. سقف آسمان: (آن خایه های زرین از سقف نیم خایه سیماب شد چو بر زد سیماب آتشین سر) (خاقانی. سج. 186)

فرهنگ لغت هوشیار

آنچه که نه کاملا باز و نه کاملا بسته باشد، یا چشم نیمباز. چشم نیم خفته و نیم گشاد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیم ساز — تصویر نیم ساز

خطی که زاویه را نصف کند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از نیم خیز — تصویر نیم خیز

برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نماید

فرهنگ فارسی معین

تصویری از نیم تاج — تصویر نیم تاج

نوعی وسیله زینتی شبیه تاج نیمه که بر سر عروس می گذارند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از نیل فام — تصویر نیل فام

به رنگ نیل، لاجوردی

فرهنگ فارسی معین

با بی میلی، نیمه گرم

دیکشنری اردو به فارسی